روزنوشت های شخصی من

چهل سالگی
سلام خوش آمدید

۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزنوشت» ثبت شده است

یک نکته خیلی مهمی که باید بهش توجه کنیم اینه که وقتی رو به استراحت و طبیعت و ورزش اختصاص بدیم. درسته کار کردن لذت خودشو داره ولی اینها هم مهمه. الان که اردی بهشته باید طبیعت رو دریابیم و ازش لذت ببریم.

دوچرخه سواری هم این روزها حال و هوای خودشو داره و منم که عاشق این ورزشم. این ورزش خطرات و مخاطرات خودشو هم داره دیگه. این که توی جاده با ماشین یا موتور روت میگیرن یا یه دفعه نعره میزنن یا توی شهر در مسیر های دوچرخه سواری پارک کردن و راه رو سد کردن یا بساط کردن.واسه همین داشتن کلاه ایمنی با کیفیت و خوب توی این ورزش خیلی مهمه.اگه خانم باشی مسلما و متاسفانه این مسائل و مزاحمت ها بیشتر پیش میاد.

هر چیزی که میاد باید باهاش فرهنگشم بیاد.

توی قمقمه آب ، آب خالی نریزین. من معمولا یه سر قاشق نمک، یک قاشق شکر و کمی آب لیمو تازه به قمقمه آب اضافه می کنم. اینطوری املاح بدن افت نمی کنه و می تونین مسافت های طولانی تری رو رکاب بزنین. خرما و سیب رو هم من سعی می کنم همراهم داشته باشم که حین رکاب زدن و یا زمان استراحت بخورم.

وقتی رکاب میزنم هم ترجیح میدم یه هدست کوچیک و تو گوش برو (خنده) بزنم و همزمان با رکاب زدن کتاب صوتی گوش کنم. دقت کنید از هدست های بزرگ استفاده نکنید! چون موتوریا هوس می کنن از سرتون بقاپن و ممکنه زمین بخورین و جز دزدیده شدن هدست گرون قیمت، خودتون یا دوچرخه آسیب ببینید.

دریافت

عنوان: گل های تازه شماره 176
حجم: 47.9 مگابایت

16:40:40

  • ۰ نظر
  • ۲۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۶:۴۰
  • کامران

نمیشه از محسن نامجو گفت و ازین ترانه نابش چیزی نگفت.

شیوه‌ی نوشین لبان، خدا خدا
چهره نشان دادن است عزیز من
پیشه‌ی اهل نظر، دیدن و جان دادن است
چون به لعل‌ش می‌رسی، خدا خدا
جان بده و دم مزن عزیز من
نرخ چنین گوهری، نقد روان دادن است
من از دست غمت، من از دست غمت، عزیزم
چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان
با ما بی‌وفا تو که نبودی
بی‌مهر و وفا تو که نبودی
پرجور و جفا تو که نبودی
دور از دل ما تو که نبودی
من از دست غمت، من از دست غمت، عزیزم
چه مشکل ببرم جان، چه مشکل ببرم جان
شیوه‌ی نوشین لبان، خدا خدا
چهره نشان دادن است عزیز من
پیشه‌ی اهل نظر، دیدن و جان دادن است....


دریافت

15:23:23

  • ۰ نظر
  • ۲۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۵:۲۳
  • کامران

عین عاشقیعین عاشقی روایتی شیرین از عشق به بیانی ساده و بسیار سرراست و بدور از هرگونه پیرایه است.حسین وحدانی به خوبی و زیبایی از عشق گفته است و آفات آن را بیان کرده است.

این کتاب ، برای من که این روزها دارم بار دوم می خونمش بسیار گوارا و شیرین است. من کتاب های صوتی که آقای رضا عمرانی می خونه رو خیلی دوست دارم . کتاب هایی که از ایشون شنیدم مثل بادبادک باز یا هزار خورشید تابان ،دختری که رهایش کردی ،سری کتاب های کوتاه شرلوک هلمز ، همین کتاب و بسیاری دیگه، جدا از عالی بودن محتوای خود کتاب، اجرای هنرمندانه ایشون زیبایی و جذابیت دو چندانی به کتاب ها می بخشید. مثلا در کتاب بادبادک باز یا هزار خورشید تابان از ایشون نه یک کتاب خوانی صرف بلکه یک نمایش صوتی یک نفره تمام عیار را می شنوید.

در این کتاب می خونید:

ما محتاج رعایتیم انگار، چه وقتی معشوقیم و کسی دوستمان می دارد، چه وقتی عاشقیم و کسی را دوست می داریم. ما، همین ما که می توانیم در این آشفته بازار فروش عشق های یک بارمصرف در رنگ ها و اندازه ها و مدل های گوناگون، با یک پیامک سر و ته یک رابطه را هم بیاوریم یا کهنه ای را نو کنیم، دلمان رعایت می خواهد؛ رعایت شدن، رعایت کردن. رعایت، همان چیزی است که ما توی زندگی هامان گمش کرده ایم. همان که گم شدنش گلدان هایمان، آدم هایمان، عشق هایمان را خشکانده است.

اگر اهل کتاب خواندن هستید و از کتاب صوتی لذت می برید عین عاشقی فراموش نشه!

09:01:11

  • ۰ نظر
  • ۲۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۹:۰۱
  • کامران

ما هر کدوم یک ظرف وجودی داریم که به مرور هرچی بیشتر توش میریزیم بزرگتر میشه. با چی پر میشه؟ با کلماتی که یادمی گیریم.با تجربه هایی که کسب می کنیم. با بازی هایی که می کنیم. و بالاخره با کتاب هایی که می خونیم.

این ظرف رو به امان خودش رها کنی همونقدی می مونه ولی این ظرف هیچ وقت لبریز نمیشه.

نمی دونم تجربه اشو داشتی یا نه. ولی اگه یک کتابو بار دوم به بعد بخونی هی می بینی یک چیزای جدیدی فهمیدی. این همون بزرگ شدن ظرف وجودیه  که ظرفیت بزرگتری برای درک مفاهیم بزرگتر و غنی تر ایجاد می کنه.

یک تجربه ای که من به کتاب خون ها می گم اینه که بجای اینکه چند کتاب بخونید ، یک کتاب خوب رو چند بار بخونید.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۱:۱۰
  • کامران

کتاب شوروی علیه شوروی با زبانی طنز آمیز و تلخ در باره شوروی سوسیالیستی دوره برژنوف و خروشچف صحبت می کند. روایت داستان گونه و روان و شیرین و در عین حال تلخ است.این کتاب به وقایع روزمره در شوروی تحت زمامداری حاکمان توتالیر می پردازد. روایت حاکمانی که غرب را دشمن خود می خوانند ولی خود و فرزندان خود مرتب و مدام با بودجه دولتی به غرب سفر می کنند و بعضا شهروند کشور های غربی هستند. روایت روز به روز فقیر تر شدن مردم و ادعای فتح قله ها توسط رهبران و مدیران سیستم سوسیالیستی. روایت خفقان و سانسور شدید بر مطبوعات و اخبار و کتاب ها و رسانه ها. روایت فروشگاه های خالی از اجناس برای فروش و پروپاگاندای حکومتی در فروشگاه دولتی از فراوانی اجناس.

روایت روایت آشنایی است و کتاب بسیار لذت بخش و جذاب. برای من ظهور و  شوروی سوسیالیستی از لنین تا گورباچف بسیار آموزنده و جذاب به نظرم می رسد  و برای من که "مجمع الجزایر گولاگ" و "مهیای رقصی در برف" را زندگی کرده ام، فوق العاده جذاب بود.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۶:۵۵
  • کامران

من از حوالی سال 1381که با اینترنت مواجه شدم با وبلاگ نویسی آشنا شدم و سرویس های مختلفی نظیر بلاگفا (که اولین بود) ، بلاگ اسکای، میهن بلاگ و سرویس وردپرس ( که خیلی سریع فیلتر شد) و بلاگ اسپات را تجربه کردم. احساس آرامش و آزادی و امنیت رو توی سرویس ها وردپرس و بلاگ اسپات می شد حس کرد ولی خب بودند کسایی که بخاطر نوشتن در سرویس های وبلاگ جان ارزشمندشونو از دست دادند.

من فکر می کنم از سال 91 عضو سیستم بیان شدم و با توجه به تجربه نوشتن در سرویس های ایرانی و حذف شدن نوشته هام و یا حذف کلی وبلاگم علاقه و تمایلی به نوشتن در سرویس های ایرانی نداشتم.بیان با سیستم به مراتب قوی تر که ایجاد کرده تمایل من را به نوشتن در وبلاگ احیا کرده است.

امیدوار هستم این تصور من و نظر من در خصوص این سرویس وبلاگ باقی بماند.

می نویسم تا زنده هستم.

پ.ن : یک وبلاگ قدیمی در این سیستم دارم که علی رغم چندین بار درخواست حذف، حذف نشده است. این هم از مشکلات سرویس بیان

  • ۰ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۲:۱۰
  • کامران

یکی از نکات مهمی که توی کتاب خوندن مد نظرمه اینه که یه کتاب رو وقتی خوب و مفید میشناسم و یا از خوندنش لذت بردم ، دوباره و سه باره و چند باره میخونمش. هم این حظ هی بیشتر میشه چون نکاتی که خوند رو بهتر و درک می کنم و نکاتی که ازش غافل بودم رو متوجه میشم.

کتاب خوندن شباهت هایی به فیلم دیدن داره. ممکنه کتابی که برای من جذاب باشه برای شما جذاب نباشه. برای همینه که موافق معرفی کتاب نیستم ولی ادمای کتابخون خوبه از کتابایی که خوندن و خوششون اومده بگن. ممکنه کسی سلیقه اش شبیه شما باشه و حتی اگه نباشه از وجود ادمای کتابخون مطلع میشه و تشویق به کتاب خونی میشه . گرچه کتاب خوندن فضیلت نیست.

  • ۰ نظر
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۵:۱۵
  • کامران

در حکومت های توتالیر شبیه چین که حداکثر کنترل  شهروندان را مدنظر قرار می دهد، یکی از ابزار ها عکسبرداری روزانه از افراد و شهروندان است. این کار با ابزار های مختلفی که خواسته یا ناخواسته است‌ . روش های معمولی مثل گرفتن کارت های شهروندی از قبیل کارت های هویتی یا گذرنامه است. اما یک ابزار خیلی مهم عکسبرداری روزانه از شهروندان توسط دستگاه های خودپرداز است. هر دستگاه خودپردازحین عملیات بانکی از شهروندان عکس های مختلفی می گیرد.شهروندان چینی مرتب در معرض این عکسبرداری ها هستند.

  • ۰ نظر
  • ۱۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۹:۴۲
  • کامران

هرچی یک جامعه به رفاه نزدیک تر باشه عطش توجه به مسایل ماورایی کمتر میشه. عکس این قضیه هم هست. هرچی یک جامعه به سمت سقوط بره افرادی که درگیر این مسائل هستند بیشتر غرق می شن.

  • ۰ نظر
  • ۱۵ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۷:۱۸
  • کامران

یک مساله ای که از آن برداشت های مذهبی میشه دلگیری عصر جمعه است. که به امام دوازدهم شیعه مربوطش می کنند. این مساله دلگیری روز تعطیل در همه دنیا وجود داره.عصر یکشنبه در کشورهای دیگه هم مشابه عصر جمعه ماست. دلیلشم آزادیه. ما در بقیه روزهای هفته برنامه داریم و معمولا موظف به انجام امور محوله هستیم. به فرمایش یالوم آزادی منجر به روان نژندی می شود.

یکی از کاربرد های مذهب همین سلب آزادی است که مانع روان نژندی های ناشی از این ساحت می شود.

  • ۰ نظر
  • ۱۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۸:۵۴
  • کامران

روزهای کامل

فیلم روایتگر مردی است که زندگی را به تنهایی و از طریق نظافت سرویس های بهداشتی می گذراند.برنامه روزانه او با نظم خاصی شروع می شود. او بدون هیچ آلارمی قبل از طلوع آفتاب بیدار شده و روتین روزانه را انجام میدهد و با لبخند و روحیه عالی به سراغ ماموریت های روزانه خود می رود. توجه اون به گیاهان و لذت تماشای طبیعت لابلای کار روزانه قابل ملاحظه است. او با دوربین ساده از این مناظر عکس برداری می کند. در خلال فیلم با افرادی برخورد می کند که باعث آشنایی بیشترمون با این فرد می شود. به نظر من مهم ترین بخش از این شخصیت جذاب مطالعه روزانه اون و تعهد به آن است. برای من این قضیه خیلی جذاب بود.

فیلم فراز و نشیب خاصی نداره ولی به نظر من بسیار جذاب بود.

روزهای کامل

  • ۰ نظر
  • ۱۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۱:۳۰
  • کامران