روزنوشت های شخصی من

چهل سالگی
سلام خوش آمدید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چهل سالگی» ثبت شده است

یکی از چیزهایی که همیشه با من هست اینه که باید پرونده های باز یا نیمه باز رو ببندم و بزارم کنار. تا زمانی که کار نیمه تموم هست ذهنم درگیرشه کم یا زیاد ولی حواسم هست وسواسی نشه. البته یه وقت هایی توی هفته یا ماه ، کلا همه چیو میزارم کنار و صرفا یه وقتی رو صرف خودم می کنم . استخر برم، کوه برم ، دوچرخه سواری کنم یا موسیقی خوب گوش بدم یا فیلم خوب ببینم.

وقتی چندین کار سرم میریزه معمولا توی ذهنم لیست می کنم و اولویت بندی می کنم که کدومو باید اول انجام بدم . ولی سعی می کنم یه کاری که شروع نکردم رو زودتر زخمیش کنم تا شروع بشه. تا می تونم این شروع کردن رو به تاخیر نمی ندازم و سعی می کنم کار رو سر وقت برسونم.

کارهای بزرگ رو معمولا به چند تا کار کوچیک تقسیم می کنم و کارهای کوچیک رو تیکه تیکه انجام میدم. یکی از نکاتی که هست بعضی وقتا بیشتر از یه کار رو انجام میدم در زمان واحد. مثلا وقتی یه کاری می کنم که نیاز به تمرکز خاصی نداره همزمان یه کتاب خوب یا پادکست خوب رو می شنوم. این کار باعث میشه از وقتم بهتر و بهینه تر استفاده کنم. خیلی کم پیش میاد موقع رانندگی موسیقی گوش کنم و همونم به کتاب و پادکست معمولا می گذره.

زمان در دسترسم رو تلاش می کنم با دقت استفاده کنم و وقتی برای نشستن پای تلوزیون (جز برای دیدن فیلم هایی که معمولا دانلود می کنم یا به صورت قانونی میخرم ) تلف نمی کنم.

کتاب فیزیکی رو سعی می کنم همیشه همرام باشه که وقت های مرده روزمره مو باهاش پر کنم.

بعضی وقتا ذهنم واقعا شلوغه و  نیاز به تمرکز زیادی دارم ولی همین که سعی کردم ذهنمو ساختار یافته کنم بهم کمک می کنه.

از تکنیک های تصمیم گیری چند شاخصه یا چند هدفه زیاد استفاده می کنم و سعی می کنم توی تصمیم هام با مدل ریاضی بهترین تصمیم رو بگیرم. البته گاهی اون چیزی که فکر می کنیم خوبه اون چیزی نمیشه که مدل ریاضی مون بهش رسیده.

نمی دونم این چیزایی که گفتم به درد میخوره یا نه ولی دوست داشتم با شما به اشتراک بزارم.

همه اینا رو گفتم که تهش بگم دوست دارم روزانه این مطالبو بنویسم ولی حجم کارهای روزانه ام معمولا اجازه نوشتنو بهم نمیده

دریافت
عنوان: گلهای تازه 180
حجم: 46.1 مگابایت

  • کامران

در ادامه بحث در مورد دنیای کلمات، یکی دیگر از کلماتی که در زبان فارسی رایج در ایران، کاربرد عقیم و بدی دارد و در جای بدی می نشیند کلمه فارغ التحصیل است.

آن طور که حتی در مورد کسی که کلاس اول دبستان را پشت سر گذاشته است این کلمه کج و زشت به کار برده می شود. مثلا روزنوشت های دزیره در این خصوص می نویسد.

امروز پرنسس از کلاس اول ابتدایی فارغ التحصیل شد  و جشن فارغ التحصیلی با شکوه هرچه تمام تر برگزار شد همراه با عمو موسیقی و شادی بسیار و رقص و جیغ و هورای بسیار .

این کلمه از دو بخش فارغ و تحصیل که با الف و لام تعریف عربی به هم چسبیده اند تشکیل شده است و خب چیزی که نیاز به توضیح و معنا ندارد البته معنی این دو کلمه است.

در لغت نامه دهخدا در توضیح کلمه فارغ می خوانیم:دست ازکارکشیده . پرداخته، خلاص شده و آزادگشته و نجات یافته. 

واقعا چرا باید کسی از درس آزاد شود و یا نجات یابد؟ این تفکر که کسی از تحصیل آزاد شده است چه نتیجه ای به همراه خواهد داشت؟ کلمات بار دارند و تاثیر می گذارند.

معادل انگلیسی این کلمه graduate می شود که به این صورت تعریف می شود :

successfully complete an academic degree, course of training, or (in North America) high school.

با موفقیت به اتمام رساندن یک دوره آکادمیک (دانشگاهی) ، دوره یا آموزش و یا (در آمریکای شمالی) دبیرستان.

من فکر می کنم کلید سعادت هر کشوری و هر سیستم زنده و پویایی در آموزش و اهمیت دادن به آن نهفته است و آموزش و استمرار آن می تواند آدم های حسابی از دل جامعه بیرون بکشد و فرمان ماشین پیشرفت را آدم های نخبه و آموزش دیده به خوبی در دست بگیرند.

فارغ از هر دلیل دیگری، قطعا و حتما بار معنایی کلمات در سعادت یک کشور یا مردم موثر است و با پیشرفت سریع علم، هیچ کسی در هیچ جایگاهی بی نیاز از یادگرفتن و تحصیل نخواهد بود و هیچ کسی را نمی توان فارغ التحصیل دانست و باید بجای این کلمه بد و زشت به جایگزین خوبی فکر کنیم.

گذشتن و رفتن پیوسته لازم است.

دریافت
عنوان: گذشتن و رفتن پیوسته
حجم: 3.99 مگابایت

16:19:55

  • ۱ نظر
  • ۳۰ خرداد ۰۳ ، ۱۶:۱۹
  • کامران
روزنوشت های شخصی من
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب