روزنوشت های شخصی من

چهل سالگی
سلام خوش آمدید

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فلسفه» ثبت شده است

قسمتی از کارتون باب اسفنجی این بود که باب می خواست آشغالاشو دور بریزه که یهو اختاپوس اومد سراغش و گفت چرا این ها رو دور میریزی؟ اینا هر کدوم یه خاطرس!اینا رو باس نگه داری و باب هم که به نظرش این حرف منطقی اومد شروع که به جمع کردن همه چیز! حتی زباله ها! خیلی زود اونقدر غرق در جمع آوری خاطره زباله ای شد که تمام زندگی شو زباله هایی که بوی خاطره می دادند پر کرد.

سقراط وسط بازار می گفت خدا رو شکر که زندگی ام خالی از چیزهایی است که به آن نیاز ندارم.

خیلی از ما زندگی مان را پر از همچین چیزهایی کردیم. چیزهایی که داریم ولی سال هاست سراغ آن نرفته ایم. اگر بخواهیم کامل تر به این قضیه نگاه کنیم نه تنها اشیای فیزیکی، خیلی از روابط ما هم شامل این قضیه می شود. رابطه هایی که بعضا نه تنها اضافه و زاید و به درد نخوره، آزار دهنده و سمی هم هست. یا چیزهای به درد نخور در فضای مجازی. چقدر کانال هایی که توی تلگرام هست یا پیج هایی توی اینستاگرام که هیچ چیزی به ما اضافه نمی کند و آن ها را پیگیری می کنیم و بعضا حتی پیگیری هم نمی کنیم. من فکر می کنم باید این زواید نیز حذف شوند.

به قول شاعر که می گوید :

زندگی یک چمدان است که می آوریش

بار و بندیل سبک می کنی و می بریش

دریافت
عنوان: بی تو
حجم: 4.98 مگابایت

09:09:45

  • ۰ نظر
  • ۱۲ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۰۹
  • کامران

دنیای سوفیهمیشه تصویری که از فلسفه داشتم یک سری استنتاجات و مباحث سخت و پیچیده ذهنی ریاضی وار بوده است و ازش گریزان بوده ام.تا این که پارسال کتاب دنیای سوفی رو خوندم. در این کتاب  آقای یوستین گردر تاریخ فلسفه را در قالبی داستانی برای نوجوانان نوشته است که برای عموم اهل کتاب اقبال خوبی را به همراه داشته است. کتاب روایت گر دختری به نام سوفی ( سوفی هم هم خانواده با سوفیست و فلسفه است و انتخاب این اسم و شخصیت های این کتاب هم بر همین مبنا و بسیار هوشمندانه است) است که نامه ها و فیلم هایی اول به صورت پستی و بعد به وسیله سگ نامه رسان از آلبرتو ناکس دریافت می کند که برای او پله پله تاریخ فلسفه را توضیح می دهد.  تقریبا هر فصل از کتاب به یکی از فلاسفه یا دوره تاریخی فلسفی مربوط است.

توی فلاسفه برای من سقراط خیلی جذاب بود و در فلاسفه جدید تر اندیشه های شوپنهاور و کتاب "جهان همچون اراده و تصور" و سایر کتاب های او و تاریخ زندگی سخت و پر فراز و نشیب او جذاب است. خوشحالم که لااقل در شش هفت سال آخر حرف های پر مغزش شنیده و خوانده شد و اقبال جهانی گرفت و او به چشم خود این اقبال رو دید.

برای من صراحت بیان و رک و پوست کنده حرف زدن شوپنهاور خیلی جذابیت دارد و  این که دقیقا می داند چی میخواهد بگوید و به شدت از پرگویی اجتناب می کند از نکات مهم و مثبت اوست. چیزی که در بیان و کلام و قلم بعضی فلاسفه می بینیم که خیلی کلام را پیچ و تاب می دهند و گاها خود نیز در این پیچ و تاب گم می شوند و رشته کلام از دستشان در می رود.

پادکست می به خوبی و با تمرکز و طمانینه به جا مشغول مزمزه کردن و نوشیدن کلمه به کلمه کتاب های شپونهاور به خصوص "جهان همچون اراده و تصور" است. این روزها مهمان حسام ایپکچی هستم.

این روزها این شعر رو مزمزه می کنم

فلسفه یعنی تو که بالاتری از درک عشق

سفسطه بازی سقراط و ارسطو را ببخش

دریافت
عنوان: ببخش
حجم: 10.6 مگابایت

09:33:48

  • ۰ نظر
  • ۰۸ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۳۳
  • کامران

چیزی که هست اینه که تا یه سنی دایره دوستای ادم رو به فزونی می زاره و بعدش به مرور این دایره کوچکتر و کوچکتر میشه و برای من در سن چهل سالگی تقریبا هیچ دوستی به معنای کلاسیک ندارم. یه روزی به این فکر می کردم که اگر فلان دوستم رو از دست بدم و قبل من بمیره واقعا کمرم میشکنه ولی الان که رابطه قطع شده می بینم که نه اونطوری هم نیست.

برای من که هیچ دوستی به معنی کلاسیک ندارم این روزها دوستانی نیستند که مثلا بخام باهاش بیرون برم و یا از وقایع روزمره بهش بگم.

در عوض ساعات روزانه امو با دوستانی نادیده و بسیار عزیزی می گذرونم . علی بندری ازون دوستای خوب نادیده امه. پادکست بی پلاس و چنل بی از علیه که با صدای خوبش منتشر می کنه و تیم بسیار خوب و ارزشمندی داره. دوست جدیدی که پیدا کردم حسام ایپکچی با پادکست خوب می و پادکست انسانک است.

پادکست های خوب رواق ، ناوکست، خرقه، چای با بنفشه هم روزهای زیبایی برای من خلق کرده اند و حس می کنم از من انسان بهتری ساخته اند.

فارغ از انسان ها دوست های خوبی دارم که بعضیاشون حتی صد ساله مردن . ادمای خوبی که دارم از خوندن اندیشه ها و کتاب هاشون حظ می کنم.

در دنیای بدون دوست خوب، دوستای خوبی دارم و خوشحالم.

دریافت
عنوان: اصفهان (معین)
حجم: 15.4 مگابایت

15:25:19

  • ۰ نظر
  • ۰۶ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۲۵
  • کامران

شوپنهاور در کتاب در باب حکمت زندگی می گوید :

«مبتذل‌ترین نوعِ غرور، غرورِ ملی است، زیرا کسی که به ملیتِ خود افتخار می‌کند در خود کیفیتِ با ارزشی برای افتخار ندارد، وگرنه به چیزی متوسل نمی‌شد که با هزاران هزار نفر در آن مشترک است. برعکس، کسی که امتیازاتِ فردیِ مهمی در شخصیتِ خود داشته باشد، کمبودها و خطاهای ملتِ خود را واضح‌تر از دیگران می‌بیند، زیرا مدام با این‌ها برخورد می‌کند. اما هر نادانِ فرومایه که هیچ افتخاری در جهان ندارد، به مثابهِ آخرین دست‌آویز، به ملتی متوسل می‌شود که خود جزئی از آن است. چنین کسی آماده و خوشحال است که از هر خطا و حماقتی که ملتش دارد، با چنگ و دندان دفاع کند.»

من فکر می کنم این غرور در سطوح پایین تر هم مزخرف و  بی پایه و اساس است. غرور به شهر، لهجه و این قبیل غرور ها که خود در آن نقشی ندارم و به طریق اولی سرافکندگی به دلیل ویژگی ظاهری خاصی که در به وجود آمدن آن نقشی نداریم دلیلی ندارد.

دریافت
عنوان: ساز و آواز
حجم: 11.7 مگابایت

14:34:01

  • ۰ نظر
  • ۰۵ خرداد ۰۳ ، ۱۴:۳۴
  • کامران
روزنوشت های شخصی من
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب