روزنوشت های شخصی من

چهل سالگی
سلام خوش آمدید

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

وقتی سخن از خیر و شر به میان می آید گاهی بحث مطلق یا نسبی بودن خیر و شر مطرح می شود. این موضع که آیا خیر در یک موقعیت مکانی و زمانی می تواند شر باشد یا عکس این موضوع. شر می تواند خیر باشد یا نه. شر مطلقا شر و خیر مطلقا خیر است. آیا قتل و جنایت همیشه بد و شر است یا دستگیری از نیازمندان و مستمندان همیشه خیر است؟ البته که همیشه پاسخ ما نمی تواند مانند پاسخ این سوال ها ساده و سرراست باشد.

جدا ازین بحث مساله دیگری که در مورد نیک و بد یا خیر و شر قضاوت ما را تحت تاثیر قرار می دهد سوگیری ناشی از دیدگاه های سیاسی یا مذهبی یا گروهی ماست. کتاب سوگیری تفرقه انگیز که اخیرا علی بندری و تیم بی پلاس به آن پرداخته اند به این موضوع می پردازد. (بقیه این مطلب تا محل مشخص شده، برداشت آزاد من از این اپیزود است و ممکن است شما با شنیدن این اپیزود برداشت متفاوتی از برداشت من داشته باشید)

خیر و شر با سوگیری گروهی (برای سادگی بیشتر سوگیری سیاسی یا مذهبی یا گروهی را من بعد گروهی می گویم) تغییر می کند.مثلا برای عده ای نمایشی از سرکوب عده ای توسط پلیس را نمایش می دهند و با این توضیح که این سرکوب جنبش دانشجویی طرفدار فلان جنبش متعالی است و ازآن ها احساس و نظرشان پرسیده می شود و برای گروهی همین تصاویر را با شرح سرکوب طرفداران فلان گروه یا گروهک تروریستی را نشان می دهند و از آن ها نیز احساس و نظرشان پرسیده می شود.

گرچه هر دو گروه شاهد صحنه های یکسانی هستند اما با توجه به سوگیری در خصوص موضوع برای یک اتفاق یکسان نظرات متفاوت و احساسات متمایزی تجربه می شوند.در مسائل سیاسی در یک جامعه کاملا دو قطبی این موضوع نمود بیشتری دارد. هر گروه خود را کاملا محق و به حق می داند و معمولا دیالوگی شکل نمی گیرد مگر این که این دیالوگ به تنش بیانجامد. مثلا صحبت دو گروه طرفتار محیط زیست و گروه های پشتیبان تولید و صنعتی سازی معمولا نمی تواند خالی از تنش باشد.

(ختم لپ کلام اپیزود پادکست)

این که ما از کدام منظر به قضیه ای نگاه کنیم به شدت روی قضاوت ما تاثیر گذار است. مثلا از دید جامعه امروزی ما نگاه به وقایعی که در سال 57 منجر به تغییر رژیم در ایران شد به دو دیدگاه کاملا متمایز شورش 57 و یا انقلاب شکوهمند اسلامی تقسیم می شود. این موضوع حد وسطی ندارد و واقعا در این خصوص بین طرفتاران هر نظریه امکان برقرار شدن دیالوگ واقعا وجود ندارد.شاید خیلی از طرفتاران این نظریه و سایر نظریه های ناشی از سوگیری ها دلیل خاصی هم برای نظریه خود نداشته باشند ولی صرف جبهه ای که در آن عضو هستند، جهت گیری آن ها تعیین و تبیین می کند.

هر کدام از طرفین از خود می پرسند طرف مقابل چطوری متوجه قضیه ای که به این روشنی خیر و شر در آن واضح هستند نمی شود!

از نگاه من به هر دو طرف قضیه این موضوع کاملا نمایان است که هیچ گونه اخلاق و روش و منشی در میان نیست و طرفین این منازعه به صورت اغراق شده ای همان روش هایی را دارند که آن را در دیگری تقبیح می کنند.

از حد تصور و درک و تحلیل من خارج است که مرز اخلاق در این منازعات چیست ولی فکر می کنم واقعا نباید اینطور بشود و باشد.

به قول شاعر حتی رسم دشمنی رو هیچ کسی یادمون نداده.

دریافت
عنوان: دیوار
حجم: 10.1 مگابایت
00:00:52

  • ۰ نظر
  • ۰۴ شهریور ۰۳ ، ۰۰:۰۰
  • کامران

من فکر می کنم این توانایی که می توانیم فراموش کنیم و برای آن نیاز به تصمیم خاصی هم نداریم توانایی خوبی است. وقتی سن بالاتر می رود و تازه وارد چهل سالگی شده باشی در خیابان،در اداره ها،هنگام خرید، توی استخر و طبیعت و پارک آدم هایی را می بینی که آشنا هستند ولی هر چی به ذهنت فشار می آوری نمی شناسیشان. سی سالگی حوصله و دل و دماغ داشتم و می رفتم سراغشان باب صحبت را باز می کردم و کم کم از کم و کیف آشنایی مان پرده بر می داشتم . یکی حریف مدرسه ، یکی  همکار سابق در فلان جا و دیگری هم بازی یا هم قدم کوه یا فلان سالن . جذابیت هم داشت . الان نه دیگر. کمتر کسی که آشنا باشد سراغش می روم و تمایلی دارم که به یاد بیاورم کی و کجا آشنایی داشته ایم. چه اهمیتی دارد؟ میگذارم و می گذرم.

به قول سید مهدی موسوی عزیز که میگه : بهترین هدیه واقعا فراموشی است.پیاده روی

این دو سه روز سریال صوتی "تهران فصل پیاده روی های طولانی" را می شنوم. مهام میقانی به خوبی ماجرای شش نفر را از شش دنیای متفاوت با زندگی های مجزا روایت می کند که در یک مهمانی تولد با یک دیگر ملاقات می کنند. کل ماجرا در شش قسمت اتفاق می افتد و در هر قسمت یکی از آن ادم ها روایت خودشان از زندگی شان را می گویند. نکته خاص این کتاب صوتی نقشه راهی است که برای پیاده روی در هر قسمت ارایه می شود که خط سیر آن قسمت را نشان می دهد و می شود مرز خیال و واقعیت، مرز داستان و خیابان را قدم زد و دید.

مهام میقانی به خوبی و شیوه ای شیوا و ساده و صمیمی این ماجرا که خوب چفت و بست دارد و اتفاقاتش بر بستر اتفاقات واقعی سوار است روایت می کند. مثل ماجرای سیل چهار مرداد شصت و شش یا ماجرای اعتراضات مشهد در سال 71 .

روایت میقانی از سال های جنگ کاملا متفاوت از هر چه خوانده ایم و دیده ایم و شنیده ایم است و نشان می دهد که در سال های جنگ هم زندگی چگونه جریان داشته است.

من دو سه سال است که از فیدیبو اشتراک فیدی پلاس را خریده ام و قبلا جز در مورد مطالعه کتاب "شوروی ضد شوروی" استفاده خاصی از آن نکرده بودم و چقدر خوب که فیدیبو این سریال را هم در فیدی پلاس در دسترس قرار داده که به نظرم جای تشکر دارد. من امروز بخش پنجم را می خوام گوش کنم و بخش ششم هنوز منتشر نشده است.

برای من که به صدای آرمان سلطان زاده و یا علی و رضا عمرانی عادت کرده ام، صدای خوب و ارایه مسلط و عالی نویسنده هم از نکات خوب بود.

دریافت
عنوان: نمیدونی
حجم: 4.24 مگابایت
11:59:31

  • ۱ نظر
  • ۱۷ مرداد ۰۳ ، ۱۱:۵۹
  • کامران

اتاق افسراندو سه روز گذشته مشغول خوندن (شنیدن) کتاب اتاق افسران بودم. من این کتاب رو به صورت صوتی و از فیدیبو خریداری کرده بودم.

در پشت جلد این کتاب می خوانیم:

جنگ یک کلمه بیشتر نیست، اما درد و رنج ها و فاجعه هایش در جهانی نمی گنجد؛ حتا اگر جهان گیر نباشد. برای پی بردن به نتایجش لزومی ندارد وارد صحنه های گسترده و کشتارها و ویرانی های عظیم آن شویم. دیدن حتا یک نفر از کسانی که در هر جنگی شرکت داشته اند و یم یا چند عضو صورتش را از دست داده، بینی، فک ، گونه، چانه  و ... کافی است پی ببریم انسانی سالم و عادی به صورت چه هیولایی می تواند درآید.

مارک دوگن به زیبایی ماجرای افسر جوانی به نام آدرین را روایت می کند که برای شناسایی یک عملیات وارد منطقه ای می شود و همان روز های اول جنگ جهانی ، در اثر انفجار بخشی از صورت خود را از دست می دهد. بعد از دو روز از منطقه نجات پیدا می کند و سپس به بیمارستانی در پاریس منتقل می شود که با انبوهی از مصدومان و آسیب دیدگان عملیات جنگی مواجه است و نگرانی ازین که مورفین به اندازه کافی برای همه مجروحین نباشد در جای جای این ماجرا ذهن خواننده را درگیر می کند. افسر جوان در طبقه بالایی ساختمان بیمارستان  و در قسمت آسیب دیدگان صورت بستری است. او مدتی حدودا 5 ساله را در بیمارستان و در این اتاق سپری می کند تا بهبودی نسبی را بعد از 18 عمل جراحی به دست بیاورد. گرچه با توجه به آسیب به فک و دهان قادر به تلفظ بعضی حروف (مثل خ)نیست.

بعد از مرخص شدن از بیمارستان تازه مشکلات شروع می شود. دیگر محل کار اورا نمی خواهد و سرایدار ساختمان محل اقامت او را نمی شناسد و دیگر رد و اثر از دوست دخترش نیست. کسی که شب آخر قبل از اعزام به جبهه با او به رختخواب رفته و صبح هنگام وقت عزیمت خواب است و با نوشتن خداحافظی روی کاغذ با او خداحافظی می کند.وقت به خونه برگشتن برای او پیدا کردن رد و اثری از محبوبش است و چه غم انگیز است که هیچ رد و اثری نیست.در این میانه تماس نخست وزیر با او و اعلام این که فرانسه نشان لژیون دونور را به او می خواهد اعطا کند موجی از شادی برای او و خانواده اش فراهم می کند.

کل این کتاب ده فصل دارد و من الان انتهای فصل هفتم هستم.

روایت بسیار بسیار تلخ و تکان دهنده و در عین حال جذاب و پر کشش .کل کتاب 147 صفحه بیشتر نیست و می شود یکی دو روزه اونو خوند و مثل من از خوندنش حظ کرد.

دریافت
عنوان: دوباره باز خواهم گشت
حجم: 3.68 مگابایت

14:29:07

  • ۰ نظر
  • ۱۴ مرداد ۰۳ ، ۱۴:۲۹
  • کامران

در طول تاریخ دانشمندان زیادی وجود داشته اند که از جنبه انسان بودن همه با هم مشترک بوده اند. این انسان ها مثل سایر انسان ها جنبه های متفاوتی داشته و دارند. یکی از جنبه های انسانی وجود اختلاف هایی از حیث نظر، سلیقه و یا رقابت های شغلی ، عشقی و دیگر موارد بوده است. در هر حوزه ای می تواند این مدل اختلافات وجود داشته باشد. به عنوان مثال شوپنهاور نسبت به هگل اختلاف نظر شدیدی داشت و در کتاب هایش به صراحت هگل و فلسفه او را مورد توهین قرار می داد.خوب یکی از دلیل هاش هم این بود که کلاس های درس شوپنهاور و هگل همزمان بود و در نتیجه کلاس درس شوپنهاور همیشه خالی بود. نمونه هایی ازین دست در کشور خودمون هم به وفور قابل مشاهده است مثلا شاملو اشعار شاهنامه را از نظر شعری غلط می داند.

این مقدمه رو گفتم که به یک سوال برسم. وسط این منازعات تکلیف ما چیست؟ آیا اگر من شوپنهاوری هستم باید بر روش شوپنهاور، هگل و عقاید او را باطل و سطحی بدانم؟ آیا اگر طرفتار و علاقه مند به شاهنامه هستم نباید سراغ شاملو و اشعارش بروم؟

من فکر می کنم که اولا ما نباید از هیچ کسی در هیچ جنبه ای تقدس سازی و بت سازی کنیم. هیچ نظریه ای هیچ انسانی هیچ چیزی مقدس و عاری و اشتباه و بالاتر از انتقاد نیست. ثانیا این اختلاف نظر ها حتی اگر دلایل ساده و پیش و پا افتاده انسانی هم داشته باشند باید بگذاریم بین خود این دانشمندان بماند و برای ما بهتر است تعصبی به هیچ سمت دعوا نداشته باشیم و کار خودمان که پیدا کردن پاسخ سوال هایمان است را انجام بدهیم. هیچ تعارض و تضادی نیست که من فلسفه شوپنهاور بخوانم و سری هم به آرای هگل بزنم و در عین حال به شاملو و فردوسی همزمان علاقه مند باشم و از اشعار هر دو لذت ببرم.

از نگاهی بالاتر از این اختلاف نظر ها،جنبه های(به نظر) بد شخصی یک نویسنده مثل مشکلات زناشویی ، تمایلات جنسی، اخلاقیات و نحوه سلوک و برخورد با جامعه هم نمی تواند دلیل موجهی برای حذف آثار او بشود مثلا هیچ وقت نمی توانم آثار ارنست همینگوی،رومن گاری ، صادق هدایت و  بسیاری از دیگر نویسندگانی که خود کشی کرده اند و یا امام محمد غزالی را به دلیل مذهبی یا ویل دورانت را به دلیل خدا ناباوری یا بوعلی سینا رو بخاطر زیاده روی جنسی اش(که دلیل مرگش هم شد!) را از کتابخانه ام حذف کنم.

کار ما غوطه ور شدن در دریای دانش این افراد سوای جنبه های شخصی آن هاست. تاکید می کنم شخصی. کار ما تفکر و اندیشیدن و پیدا کردن پاسخ هایمان است و دعوای دانشمندان را به خودشان واگذار می کنیم.

دریافت
عنوان: ای نامت
حجم: 15.4 مگابایت

09:22:17

  • ۰ نظر
  • ۲۲ خرداد ۰۳ ، ۰۹:۲۲
  • کامران

چیزی که هست اینه که تا یه سنی دایره دوستای ادم رو به فزونی می زاره و بعدش به مرور این دایره کوچکتر و کوچکتر میشه و برای من در سن چهل سالگی تقریبا هیچ دوستی به معنای کلاسیک ندارم. یه روزی به این فکر می کردم که اگر فلان دوستم رو از دست بدم و قبل من بمیره واقعا کمرم میشکنه ولی الان که رابطه قطع شده می بینم که نه اونطوری هم نیست.

برای من که هیچ دوستی به معنی کلاسیک ندارم این روزها دوستانی نیستند که مثلا بخام باهاش بیرون برم و یا از وقایع روزمره بهش بگم.

در عوض ساعات روزانه امو با دوستانی نادیده و بسیار عزیزی می گذرونم . علی بندری ازون دوستای خوب نادیده امه. پادکست بی پلاس و چنل بی از علیه که با صدای خوبش منتشر می کنه و تیم بسیار خوب و ارزشمندی داره. دوست جدیدی که پیدا کردم حسام ایپکچی با پادکست خوب می و پادکست انسانک است.

پادکست های خوب رواق ، ناوکست، خرقه، چای با بنفشه هم روزهای زیبایی برای من خلق کرده اند و حس می کنم از من انسان بهتری ساخته اند.

فارغ از انسان ها دوست های خوبی دارم که بعضیاشون حتی صد ساله مردن . ادمای خوبی که دارم از خوندن اندیشه ها و کتاب هاشون حظ می کنم.

در دنیای بدون دوست خوب، دوستای خوبی دارم و خوشحالم.

دریافت
عنوان: اصفهان (معین)
حجم: 15.4 مگابایت

15:25:19

  • ۰ نظر
  • ۰۶ خرداد ۰۳ ، ۱۵:۲۵
  • کامران

امروز در انتظار گودو اثر ساموئل بکتدر انتظار گودو رو امروز شروع کردم. حکایت دو انسان فقیر و فلاکت زده که به دعوت گودو زیر درختی خشک سر راه به انتظار او نشسته اند.روز اول بعد از کلی انتظار کودکی به ایشان اطلاع می دهد گودو امروز نمی آید ولی فردا حتما خواهد آمد. آن دو فردا دوباره زیر درخت به انتظار می نشینند و پس از زمان طولانی انتظار همان کودک با این پیام که گودو امروز نمی آید ولی فردا حتما خواهد آمد دوباره به سراغشان می آید ولی ولادیمیر و استراگون تصیمیم خود را می گیرند.(برید کتاب رو بخونید!)

ماجرا به هر حال ماجرای آشنایی برای ما است و هر سخنی در این مورد اضافه و به گزاف است.

دریافت
عنوان: لب خندان تو
حجم: 13.1 مگابایت

08:51:12

  • ۰ نظر
  • ۲۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۸:۵۱
  • کامران

ما هر کدوم یک ظرف وجودی داریم که به مرور هرچی بیشتر توش میریزیم بزرگتر میشه. با چی پر میشه؟ با کلماتی که یادمی گیریم.با تجربه هایی که کسب می کنیم. با بازی هایی که می کنیم. و بالاخره با کتاب هایی که می خونیم.

این ظرف رو به امان خودش رها کنی همونقدی می مونه ولی این ظرف هیچ وقت لبریز نمیشه.

نمی دونم تجربه اشو داشتی یا نه. ولی اگه یک کتابو بار دوم به بعد بخونی هی می بینی یک چیزای جدیدی فهمیدی. این همون بزرگ شدن ظرف وجودیه  که ظرفیت بزرگتری برای درک مفاهیم بزرگتر و غنی تر ایجاد می کنه.

یک تجربه ای که من به کتاب خون ها می گم اینه که بجای اینکه چند کتاب بخونید ، یک کتاب خوب رو چند بار بخونید.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۱:۱۰
  • کامران

کتاب شوروی علیه شوروی با زبانی طنز آمیز و تلخ در باره شوروی سوسیالیستی دوره برژنوف و خروشچف صحبت می کند. روایت داستان گونه و روان و شیرین و در عین حال تلخ است.این کتاب به وقایع روزمره در شوروی تحت زمامداری حاکمان توتالیر می پردازد. روایت حاکمانی که غرب را دشمن خود می خوانند ولی خود و فرزندان خود مرتب و مدام با بودجه دولتی به غرب سفر می کنند و بعضا شهروند کشور های غربی هستند. روایت روز به روز فقیر تر شدن مردم و ادعای فتح قله ها توسط رهبران و مدیران سیستم سوسیالیستی. روایت خفقان و سانسور شدید بر مطبوعات و اخبار و کتاب ها و رسانه ها. روایت فروشگاه های خالی از اجناس برای فروش و پروپاگاندای حکومتی در فروشگاه دولتی از فراوانی اجناس.

روایت روایت آشنایی است و کتاب بسیار لذت بخش و جذاب. برای من ظهور و  شوروی سوسیالیستی از لنین تا گورباچف بسیار آموزنده و جذاب به نظرم می رسد  و برای من که "مجمع الجزایر گولاگ" و "مهیای رقصی در برف" را زندگی کرده ام، فوق العاده جذاب بود.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۶:۵۵
  • کامران

یکی از نکات مهمی که توی کتاب خوندن مد نظرمه اینه که یه کتاب رو وقتی خوب و مفید میشناسم و یا از خوندنش لذت بردم ، دوباره و سه باره و چند باره میخونمش. هم این حظ هی بیشتر میشه چون نکاتی که خوند رو بهتر و درک می کنم و نکاتی که ازش غافل بودم رو متوجه میشم.

کتاب خوندن شباهت هایی به فیلم دیدن داره. ممکنه کتابی که برای من جذاب باشه برای شما جذاب نباشه. برای همینه که موافق معرفی کتاب نیستم ولی ادمای کتابخون خوبه از کتابایی که خوندن و خوششون اومده بگن. ممکنه کسی سلیقه اش شبیه شما باشه و حتی اگه نباشه از وجود ادمای کتابخون مطلع میشه و تشویق به کتاب خونی میشه . گرچه کتاب خوندن فضیلت نیست.

  • ۰ نظر
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۵:۱۵
  • کامران

یکی دیگر از جنبه هایی که سیستم در ایران نابود کرده بی معنی و گاهی بد معنی کردن کلمات است. ضمن احترام به قشر معلم ، اطلاق کلمه فرهنگی به این قشر قالبا محترم اشتباه است.

من فکر می کنم فرهنگی کسی است که در سال حداقل دو سه کتاب خوب بخواند، یکی دو تئاتر خوب و سه چهار تا فیلم خوب ببیند و یک آلبوم موسیقی خوب بشنود که در واقع خیلی از معلم ها در سی سال خدمت خود به این مسائل نزدیک هم نمی شوند.

  • ۰ نظر
  • ۱۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۹:۴۱
  • کامران