زندگی معمولی
توی یه کشور معمولی شهروندان مالیات میدن، دولت در خدمت منافع مردم و بنا به خواست مردم برای تامین امنیت و آزادی های اساسی و رشد و توسعه کشور مالیات های پیدا و پنهان رو هزینه می کنه. دولت باید در برابر تک تک واحد های پولی که خرج می کنه پاسخگو باشه و قانون تابع خواست عموم مردمه. خواستی که از طریق پارلمان که نماینده اراده ملت مسجل میشه و پیگیری میشه. در یک کشور معمولی پلیس حافظ امنیت و جان مردمه و در مقابل مردم متواضع و محترمانه رفتار می کنه. این تواضع و احترام در بین مجرم و غیر مجرم هیچ فرقی نمی کنه.
در یک کشور معمولی تمام نیروی پلیس خرج لشکر کشی علیه مردم نمیشه و مردم با دیدن پلیس حس انزجار و تنفر ندارند.
در یک کشور معمولی درآمد دولت در کشور هزینه میشه و دولت حق نداره ثروت مردم را در بقیه کشور ها هزینه کنه.
در یک زندگی معمولی شهروندان با هر عقیده ای مادامی که مزاحمت و آزار برای دیگران ندارد، در انجام مناسک دینی خود آزاد هستند و کسی صرف داشتن عقیده و نظر متفاوت کشته نمی شه.
در یک کشور معمولی دولت حق نداره یک مسلک یا عقیده را به عموم مردم تحمیل کنه.
دولت خدمتگزار و تابع خواست مردم است و هیچ قانونی علیه مردم و خواست عموم مردم تنظیم نمی شود.
مردم حق اعتراض مسالمت آمیز دارند و امنیت و آزادی آنها توسط دولت تضمین می شود. به هیچ معترضی با سلاح جنگی حمله نمی شود و کسی بخاطر اعتراض اعدام نمی شود.
همه در برابر قانون برابرند و مردم حق شکایت از همه ارکان دولت بخاطر قصور و تقصیر را دارند. کسی ارباب نیست و مردم رعیت نیستند.
توی یه کشور معمولی هیچ رسانه ای و هیچ مسئولی دروغ پمپاژ نمی کنه و چیزی سانسور نمیشه. مردم صغیر تصور نمی شوند و حقی به خاطر تشخیص دولت از مردم سلب نمیشه.
شفافیت وجود داره و دروغگو و جنایتکار و دزد محترم نیستند.
الهه حسین نژاد زنده بود اگر ما یک زندگی معمولی داشتیم.