امروز در انتظار گودو اثر ساموئل بکت رو امروز شروع کردم. حکایت دو انسان فقیر و فلاکت زده که به دعوت گودو زیر درختی خشک سر راه به انتظار او نشسته اند.روز اول بعد از کلی انتظار کودکی به ایشان اطلاع می دهد گودو امروز نمی آید ولی فردا حتما خواهد آمد. آن دو فردا دوباره زیر درخت به انتظار می نشینند و پس از زمان طولانی انتظار همان کودک با این پیام که گودو امروز نمی آید ولی فردا حتما خواهد آمد دوباره به سراغشان می آید ولی ولادیمیر و استراگون تصیمیم خود را می گیرند.(برید کتاب رو بخونید!)
ماجرا به هر حال ماجرای آشنایی برای ما است و هر سخنی در این مورد اضافه و به گزاف است.
دریافت
عنوان: لب خندان تو
حجم: 13.1 مگابایت
08:51:12
- ۰ نظر
- ۲۶ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۸:۵۱