معنی زنده بودن
دوشنبه, ۷ خرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۱۱ ق.ظ
امروز که به دو سه تا گل های توی گلدونم، که کنار تلوزیون و پشت پنجره چیدمشون یادم آمد از حرفی که به دخترم زده بودم در تعریف موجود زنده؛ موجود زنده حرکت می کند،غذا می خورد،تولید مثل می کند و از همه مهم تر "رشد" می کند.
حتی یادم افتاد کاکتوسی که توی اتاق کارم و روی میزم هم دارم گرچه به کندی، ولی "رشد" میکند.توی این شش ماهه که میز کارم پذیراشه، دو سه تا برگ داده و یه ساقه ولو نحیف هم برای نگه داشتن این دو سه برگ هم درآورده!
من فکر می کنم مهم ترین مشخصه موجود زنده "رشد" کردنش است و فکر می کنم که ابنا بشر که ما هم جز آن هستیم، محکوم به رشد کردن هستیم و این رشد کردن به عنوان یک موجود زنده لازمه حیاتمان است.
من فکر می کنم مرگ ما از زمانی نیست که روح،جسم ما را ترک می کند.دقیقا مرگ ما از زمانی آغاز می شود که "رشد" مان متوقف شده است.
11:11:38
کاملا درسته و موافقم.
ادمی آن زمان که حرکتی رو به جلو نمی کنه یا تلاشی برای انجام کاری نمیکنه راکد می مونه و انگار می گنده
حتی یه تغییر خیلی خیلی کوچک هم خودش در انتها یک حرکت بزرگه.