روزنوشت های شخصی من

چهل سالگی
سلام خوش آمدید

۷ مطلب در دی ۱۴۰۳ ثبت شده است

دیروز سه شنبه تصمیم گرفتیم با همسر گرامی یه نهار دو نفره بیرون بخوریم. چون اشتراک اسنپ پرو فعال دارم و یکی از بهترین رستورانای منطقه این اشتراک رو پشتیبانی می کنه و تخفیف خوبی میده ، نهارو با اسنپ خریدم و دو نفره راهی رستوران شدیم.سالن رستوران بزرگه ولی واقعا شلوغ بود و یه میز خالی پیدا کردن راحت نبود.

خدماتی های رستوران سریع مشغول توزیع غذا و پذیرایی از مشتریان بودند و با چند بار یاد آوری بالاخره غذا رو آوردن و یه پرس برنج اضافه آورده بودن! شروع به خوردن کردیم و واقعا همون طور که انتظار می رفت غذاشون واقعا عالی و با کیفیت بود. ناگهان یه چیزی مثه سنگ توی دهنم اومد و از دهنم در اوردم یه دونه دندون کامل بود! حدسی که زدم این بود که یه دندون مصنوعی افتاده توی غذا و حالم واقعا بد شد. حس بدی داشت واقعا. به یه خانم خدماتی اشاره کردم بیاد. این خانم توی دو سه سری قبل که صداش کرده بودم نیومده بود! این دفعه من باب محکم کاری یه بار دیگه صداش زدم. خانم همسر هم که متوجه قضیه شده بود دست از غذا خوردن کشید! تا اون خانمه خدماتی بیاد من زبونمو به دندونام کشیدم و متوجه شدم یکی از دندونام که قبلا روکش کرده بودم درسته از جاش درومده بود! اون خانمه که نیومد ولی این بار واقعا خوشحال شدم از نیومدنش. موقع بیرون اومدن پول برنج اضافه رو حساب کردیم و با تشکر از رستوران خارج شدیم.

خیلی موقع ها توی زندگی مون مشابه این اتفاق میوفته که باعث میشه ما تحلیل اشتباهی داشته باشیم و یا فکر اشتباهی بکنیم. گاهی با یه فکر دوباره یا یه زمان کم دادن متوجه تفسیر  و قضاوت اشتباهمون می شیم. به همین خاطر به نظرم مکث کردن توی موقعیت های این چنینی ممکنه گزینه بهتری باشه تا اینکه بخوایم فورا واکنش نشون بدیم .

البته من واقعا میخاستم فورا واکنش نشون بدم و این مکث رو به خاطر نیومدن اون خانم به دست آوردم!

دریافت
عنوان: سرنوشت
حجم: 7.42 مگابایت
13:06:11

  • کامران

توی هفته ای که رفت مادربزرگم هم رفت. چه در مراسم خاکسپاری و چه در پرسه،ابراز محبت ها و همدردی هایی هم بود که فکر می کنم این محبت ها و کلمات همدردی واقعا موثر هستند. ولی بعضی کلمات رایج همدردی بسیار برخورنده و یا ناراحت کننده هستند و سوکوار در موقعیتی نیست که بتواند باب مباحثه باز کند و کلمه مخاطب و خود مخاطب را اصلاح کند.

عادی ترین چیزی که می شنوی"غم آخرتان باشد" است. واقعا و حقیقتا باید بپذیریم که زندگی بنا بر ماهیت خود، مشحون و مملو از شادی ها و غم هاست و آش رشته ای است که بدون نخود و رشته و کشک نمی شود! نمی شود زنده باشی و غم نبینی! پس این کلام هیچ معنی دیگه ای جز اینکه نفر بعدی تو باشی که می میری نداره واقعا!

مرحوم چند سالش بود؟ 80 سال. اوووه ! پس عمرشو کرده بود ! و شما دقیقا در چه موقعیتی هستید که می توانید کفایت عمر یک نفر را تشخیص بدهید؟!! گیرم مرحوم 90 سال داشته باشه . داشت روزی تو رو میخورد؟ سر سفره تو بود؟ اصلا این موضوع به کنار، شما چه ارتباطی میان کاهش عشق و علاقه وابستگان و سن مرحوم پیدا کرده ای؟ این حرف که عمرشو کرد نمی تواند تسلایی بر دل های داغدار باشد و آتشی از ناراحتی و غم بر دل و جان کسانی که رفتن آن 80-90 ساله را تجربه کرده اند می افروزی.

یکی از چیزهای خیلی سانتال مانتال و کلا غلط که می گن "روحش قرین رحمت باشه" که این هم اشتباهه! "روحش غرق رحمت باشه" درسته. گرچه رحمت خدا به قدری بزرگ است که نزدیکی به آن هم خوب است ولی لفظ غرق به جای قرین انتخاب واژه مناسب تریه.

من معمولا این جملات رو می گم. "روحشان شاد" "خدا بهتون صبر بده" "منو در غمتون شریک بدونید"

از این مدل کلمات مصطلح نه در مراسم های عزاداری بلکه در بقیه زندگی مان هم پر هستند. خیلی مهمه کلماتی که می گوییم با دقت انتخاب کنیم. مثلا می گویند "ولش کردی به امان خدا؟!" و واقعا ازین که به امان خدا چیزی ول شده باشد ابراز دلخوری می کنیم!

مگر جایی بهتر از امان خدا هست؟ توکل به خدا مگر غیر این است؟ من به جای این کلمه می گویم "ولش کردی به امان خودش؟"

من فکر می کنم که باید با دقت کلمات را بر زبان برانیم و کلمات مهم هستند.

با خودم زمزمه می کنم:

خوابیدی بدون لالایی و قصه بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمیبینی توی خواب گلای حسرت نمیچینی

دیگه خورشید چهرت نمیسوزونه جای سیلی های باد روش نمیمونه
دیگه بیدار نمیشی با نگرونی یا با تردید که بری یا که بمونی

دریافت
عنوان: آخرین نامه
حجم: 15 مگابایت

11:05:45

  • کامران

اسکوئید گیم

این دو سه روزه بعد از تموم شدن فاز اول طراحی پروژه ای که داشتم تصمیم گرفتم سری دوم اسکوئید گیم رو ببینم. همون طور که انتظار می رفت سریال با دیدن چهره سونگ گی هون برنده سه سال پیش بازی مرکب شروع می شد و این که سونگ با ثروت زیادی که از بازی به دست آورده بود حس شادی نداشت و این پول کلان رو سهم تک تک افرادی میدونست که توی بازی کشته شده بودن و تصمیم گرفته بود جلوی این دم و دستگاه رو بگیره. بعد با شخصیت هوانگ جون هو آشنا می شیم که به دنبال برادر گمشده اش می گشت که اون هم وارد بازی مرکب شده بود.

سرتونو درد نیارم اقای هون با اشنایی با اقای جون هو تصمیم می گیرن اکیپی درست کنند و جزیره ای که این بازی توش اجرا میشه رو پیدا کنن. اقای گی هون دوباره دعوت نامه بازی رو دریافت می کنه و وارد بازی میشه. تیم جستجو گمش می کنن و بازی شروع میشه و از 456 نفر 95 نفر فقط باقی می مونن. با ناامید شدن اقای هون از توقف بازی دست به شورش می زنن و با نفوذی که صاحب بازی توی گروه شورشی ایجاد می کنه شورش با شکست مواجه میشه و همه شورشیا جز اقای هون می میرن.

توی کشتی جستجو گر ها یک دفعه متوجه می شیم ناخدای کشتی خایئنه. خیلی داستان ها توی قسمت انتهایی ناتمام می مونه و احساس می کنی هنوز دو سه قسمت دیگه لازم بود تا سرو ته ماجرا رو هم بیاره.

در مقایسه با فصل اول سریال ، فصل دوم به شدت نا امید کننده بود.

دریافت
عنوان: حالم عوض میشه
حجم: 12.2 مگابایت
16:31:45

  • کامران

در مقابل هر چیزی هر موقعیتی هر دستاوردی، خود زندگی بالاتر و برتر است. مثلا اگر از شما بپرسند حاضرید یک بیل گیتس مرده باشید؟ حاضرید ایلان ماسک باشید ولی مرده باشید؟ حاضرید پادشاه یک کشور باشید ولی در عوض موهبت زندگی از شما سلب شود؟ یک مغز سالم قطعا پاسخ خیر می دهد. موهبت زندگی و زنده بودن در جهان بالاترین و ارزشمند ترین دارایی تمامی موجودات زنده و انسان است. شما باید در وهله اول از موهبت حیات بهره مند باشید تا به هرم مازلو بخواهید فکر کنید و از آن بالا بروید و به راس هرم برسید.

امّا مرگ در مقابل زندگی هم موهبت بزرگی است و این موهبت مرگ است که زندگی را ارزش می دهد و بدون آن زندگی غیر قابل تحمل می شود. گرچه این هدیه برای بازماندگان سخت باشد ولی نمی توان ارزش این موهبت را کتمان کرد.

مادر بزرگم رو دیروز در حالی به خاک سپردیم که بعد مدت ها آرامش را در چهره سختی کشیده اش دیدم. گرچه سخت است ولی نمی توانم ازین که زجر و عذاب بیماری اش تمام شده ناراحت باشم گرچه این موضوع که دیگر ندارمش سخت و غم انگیزه.

بعد از تو ما به قبرستان‌ها رو آوردیم
و مرگ، زیر چادر مادربزرگ نفس می کشید
و مرگ، آن درخت تناور بود
که زنده‌های اینسوی آغاز
به شاخه‌های ملولش دخیل می‌بستند
و مرده‌های آنسوی پایان
به ریشه‌های فسفریش چنگ می‌زدند
و مرگ روی آن ضریح مقدس نشسته بود
که در چهار زاویه‌اش، ناگهان چهار لاله‌ی آبی روشن شدند.

دریافت
عنوان: نه طریق دوستان است
حجم: 14.3 مگابایت

  • کامران

یکی از چیزهایی که همیشه با من هست اینه که باید پرونده های باز یا نیمه باز رو ببندم و بزارم کنار. تا زمانی که کار نیمه تموم هست ذهنم درگیرشه کم یا زیاد ولی حواسم هست وسواسی نشه. البته یه وقت هایی توی هفته یا ماه ، کلا همه چیو میزارم کنار و صرفا یه وقتی رو صرف خودم می کنم . استخر برم، کوه برم ، دوچرخه سواری کنم یا موسیقی خوب گوش بدم یا فیلم خوب ببینم.

وقتی چندین کار سرم میریزه معمولا توی ذهنم لیست می کنم و اولویت بندی می کنم که کدومو باید اول انجام بدم . ولی سعی می کنم یه کاری که شروع نکردم رو زودتر زخمیش کنم تا شروع بشه. تا می تونم این شروع کردن رو به تاخیر نمی ندازم و سعی می کنم کار رو سر وقت برسونم.

کارهای بزرگ رو معمولا به چند تا کار کوچیک تقسیم می کنم و کارهای کوچیک رو تیکه تیکه انجام میدم. یکی از نکاتی که هست بعضی وقتا بیشتر از یه کار رو انجام میدم در زمان واحد. مثلا وقتی یه کاری می کنم که نیاز به تمرکز خاصی نداره همزمان یه کتاب خوب یا پادکست خوب رو می شنوم. این کار باعث میشه از وقتم بهتر و بهینه تر استفاده کنم. خیلی کم پیش میاد موقع رانندگی موسیقی گوش کنم و همونم به کتاب و پادکست معمولا می گذره.

زمان در دسترسم رو تلاش می کنم با دقت استفاده کنم و وقتی برای نشستن پای تلوزیون (جز برای دیدن فیلم هایی که معمولا دانلود می کنم یا به صورت قانونی میخرم ) تلف نمی کنم.

کتاب فیزیکی رو سعی می کنم همیشه همرام باشه که وقت های مرده روزمره مو باهاش پر کنم.

بعضی وقتا ذهنم واقعا شلوغه و  نیاز به تمرکز زیادی دارم ولی همین که سعی کردم ذهنمو ساختار یافته کنم بهم کمک می کنه.

از تکنیک های تصمیم گیری چند شاخصه یا چند هدفه زیاد استفاده می کنم و سعی می کنم توی تصمیم هام با مدل ریاضی بهترین تصمیم رو بگیرم. البته گاهی اون چیزی که فکر می کنیم خوبه اون چیزی نمیشه که مدل ریاضی مون بهش رسیده.

نمی دونم این چیزایی که گفتم به درد میخوره یا نه ولی دوست داشتم با شما به اشتراک بزارم.

همه اینا رو گفتم که تهش بگم دوست دارم روزانه این مطالبو بنویسم ولی حجم کارهای روزانه ام معمولا اجازه نوشتنو بهم نمیده

دریافت
عنوان: گلهای تازه 180
حجم: 46.1 مگابایت

  • کامران

زندگی پیش رو کتابی است سراسر زندگی . همونطوری که هست. همونطوری که جریان داره . بد و زشت . خوب و خواستنی. رک و پوست کنده. ماجرا از زبان پسرکی به اسم محمد که توسط مادرش که کارگر جنسی است به زنی به اسم رزا خانم سپرده می شه. رزا خانم محمد و موسی و چند تا بچه از زن های کارگر جنسی رو سرپرستی می کنه . محمد که رزا خانم بهش مومو میگه هر چی به دهنش میاد رو میگه. سانسور نمی کنه و کم کم با متوجه شدن رازهایی یک دفعه سه سال بزرگتر میشه. داستان خیلی روون و راحته. فراز و فرود زیادی نداره ولی جدا درگیر قصه می شی و با مومو در کوچه های بدنام ترین خیابون های پاریس قدم میزاری.

مومو در انتهای قصه با رزا خانم تنها میشه و روز به روز حال رزا خانم که یک زن یهودیه و روزگار سختی رو پشت سر گذاشته بدتر میشه. مومو با محبت زیاد به رزا خانم کمک می کنه و خیلی تلاش می کنه تا رزا خانم رو به بیمارستان نبرن. چون رزا خانم خیلی دوست داشت به زور زنده نگه داشته نشه.

در بخشی از کتاب می خوانیم:

به پایین پله‌ها رفتم و وارد یک راهرو شدم که انباشته از بوى پیشاب و غیره بود، چرا که در خانه‌ى بغلى که مخصوص سیاه پوستان بود تنها یک پیشابگاه براى صد نفر وجود داشت و آن‌ها هر کجا که مى‌شد کارشان را انجام مى‌دادند. زیر زمین به چند قسمت مجزا تقسیم شده بود و درِ یکى از این قسمت‌ها باز بود. و این همان‌جایى بود که مادام رزا رفته بود و نور هم از آن‌جا مى‌تابید. به داخل سرک کشیدم. وسط اتاق دیوارهاى سنگى داشت و یک مبل قرمز زهوار در رفته نیز در آن‌جا بود که کثافت از آن مى‌بارید و مادام رزا روى آن نشسته بود. سنگ‌ها مثل دندان از دیوارها بیرون زده بودند و انگار داشتند مى‌خندیدند. در جایى شمعى با شاخه‌هاى عبرى‌گونه بالاى یک دستشویى قرار داشت و یکى از شمع‌هاى روى آن روشن بود. و در کمال تعجب، یک تخت خواب هم دیدم. واقعاً قراضه بود و فقط به درد سوزاندن مى‌خورد، اما روى آن یک تشک، ملحفه و بالش بود. علاوه بر آن تلى از سیب زمینى، یک اجاق گاز، چند قوطى‌نفت سفید و یک کارتن ماهى ساردین هم به چشمم خورد. آنقدر مات و مبهوت ماندم که ترس یادم رفته بود، اما پاهایم عریان بود و کم کم داشت سردم مى‌شد.مادام رزا بر روى مبل لکنته‌اى که از درزهاى آن نور رد مى‌شد نشست. نگاه چشمانش پر از غرور بود، شاید حتى به نظرم پیروزمندانه هم مى‌آمد، انگار که کار زیرکآن‌هاى دارد انجام مى‌دهد. بعد از مدتى از جایش بلند شد. در گوشه‌ى اتاق یک جارو افتاده بود، آن را برداشت و شروع به جارو زدن کرد. کار احمقآن‌هاى بود، چون گرد و خاک بلند مى‌شد و براى آسم مادام رزا چیزى بدتر از گرد و خاک نبود. هنوز نیم ثانیه نگذشته بود که به خس خس و سرفه افتاد، اما چون کسى آن‌جا نبود که جلویش را بگیرد باز هم به جارو زدن خود ادامه داد، هیچ کس به جز من برایش اهمیتى نداشت. مى‌دانستم که براى مراقبت از من پول مى‌گیرد و تنها وجه مشترک ما این بود که هیچ کدام‌مان در این دنیا نه چیزى داشتیم و نه کسى، اما براى آسم او چیزى بدتر از گرد و غبار نبود. وقتى کارش تمام شد، جارو را به زمین گذاشت و سعى کرد که شمع را فوت کند، اما بر خلاف بزرگى و ابعادش، هیچ باد و هوایى در او نبود. او انگشتش را با زبان خیس کرد و اینگونه توانست شمع را خاموش کند. من هم فلنگ را بستم، چون مى‌دانستم کارش که تمام شود دوباره برمى‌گردد بالا.

گوینده های زیادی دارن کار خوندن کتاب صوتی انجام میدن و معمولا بازیگر ها وقتی کتاب صوتی می خونن افتضاح میشه نتیجش. آزاده صمدی ازون استثنا هاست.خوانش این کتاب توسط ایشون عالی انجام شده و واقعا من صداشون و خوانش عالی و رون شونو دوست داشتم.

فیلم صبحانه با زرافه ها رو هم دیدم. مثه بقیه کارهای سروش صحت جذاب و دلکش بود.حتما ببینیدش.

دریافت
عنوان: قشنگ
حجم: 15.8 مگابایت

  • کامران

آیشمن در اورشلیمتوی این مدت کتاب های کلکسیونر و پدران و پسران رو برای بار اول و کتاب آیشمن در اورشلیم رو برای بار دوم می خونم گرچه یادم نیست سری قبلی تا کجای این کتابو شنیده بودم ولی چیزی که یادم هست اینه که تموم نکردمش.دلیل تموم نکردنم هم این بود که انقدر به جاهای مختلف رفرنس می ده و انقدر پر از اسامی است که آدم گیج میشه و احساس می کنه سر رشته کلام از دستش در رفته ولی الان که تقریبا نصف این کتاب رو شنیدم بهتر دارم درکش می کنم.

آیشمن در اورشلیم با عنوان فرعی ابتذال شر در مورد این سواله که چی میشه یه سیستم اداری تبدیل به ماشین کشتار میشه و این که افراد خیلی عادی خیلی خیلی عادی چرخ دنده های ماشین کشتار و سرکوب میشن.

هانا آرنت در این کتاب به گزارش محاکمه آیشمن به عنوان یکی از موثر ترین افراد در ماشین کشتار و یکی از موثر ترین افراد در تشکیل و ساماندهی اردوگاه های کار اجباری و همچنین مبدع سیستم اخراج گسترده یهودیان از اروپا به فلسطین می پردازد.

در فیدیبو در مورد این کتاب می خوانیم :

ماجرای کتاب صوتی آیشمن در اورشلیم درباره‌ی شخصیتی است که یکی از طراحان اردوگاه‌های اجباری به حسابمی‌آید و از کسانی است که ایده‌های هولناکش در سرنوشت یهودیان آن دوران بسیار موثر بوده است. نکته‌ی جالبی که در این کتاب درباره‌ی او مشهود است این است که آیشمن هرگز از کاری که کرده بود پشیمان نبود و مناسبتی بین آن و اینکه این اعمال ضد بشری است نمی‌دید. او معتقد بود کارهایی انجام داده است که در راستای اهداف دولتش بوده‌اند و انجام آن‌ها ضروری بوده است. این مرد که پس از جنگ برای سال‌ها با هویت مخفی زندگی می‌کرد سرانجام از سوی سازمان امنیت رژیم اشغالگر قدس دزدیده شد و به اورشلیم آورده شد تا در دادگاه پاسخگو باشد. آرنت دادگاه او را در کتابش تحلیل کرده است و سعی کرده است جنبه‌های مختلف اعمال او را مدنظر قرار دهد.

کتاب کلکسیونر در چهار فصل در مورد مرد کلکسیونر پروانه است که به دلیل علاقه زیاد زنی رو می دزده و به خانه ای دور از شهر می بره. بخش اول روایت از زبان مرد کلکسیونردررباینده است و فصل دوم از زبان زنی که ربوده می شه و از دفترچه خاطرات روزانه اش روایت میشه و در بخش سوم و چهارم مرد رباینده داستان رو به اتمام می رسونه.

برای من که به این ژانر کتاب ها علاقه دارم کتاب پر کشش و پر افت و خیزی بود و صد البته داستان مطابق میل من به اتمام نرسید.

پدران و پسرانکتاب پدران و پسران روایت ماجرای مرد ملاکی است که پسرش برای تعطیلات بهش برمی گرده و همراهش دوستشو میاره. پسر مهمان تفاوت های زیادی با دیدگاه های سنتی و رایج اون خونواده داره و پدر که اول ماجرا از اومدن مهمون خوشحال میشه هر چی میگذره بیشتر نگران تاثیر گذاری مهمون بر روی پسر خودشه. و به مرور تقابلی شکل می گیره.

داستان به شدت به شدت یکنواخت و کسل کننده است و صد البته ادبیات روسیه خوندن واقعا به خاطر اسم هایی که میگن برای من گیج کننده وسخته و سعی می کنم به خاطر همین نوع اسم گذاریا کمتر سراغ ادبیات روسیه برم چون واقعا گم و گیج میشم توش.

این روزها مادر بزرگم از نظر سلامتی وضعیت وخیمی داره و همش یاد این جمله از کتاب زندگی پیش رو با صدای آزاده صمدی نازنین میوفتم که رزا خانم به مومو می گفت:

نزار منو ببرن بیمارستان. اونجا آدمو به زور زنده نگه می دارن.

دریافت
عنوان: بی نیازی
حجم: 9.9 مگابایت

  • کامران
روزنوشت های شخصی من
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب